عکسات بی نهایت شبیه اونائیه که بهشون تقدیم شده و چه خوشبختیم ما! غروب این تصویر منم...غمگین اما.... هر چند فکر نمیکنم من این همه باشم! نمیدونی با دیدن این پستات چه حس خوبی به الانم دادی! ممنون عابر عزیزم.....ممنون که هستی حتی اگر دور
این صبح، این نسیم، این سفرهی مُهیا شدهی سبز، این من و این تو، همه شاهدند که چگونه دست و دل به هم گره خوردند ... یکی شدند و یگانه. تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد، آمدی و آمدیم. اول فقط یک دلْدل بود. یک هوای نشستن و گفتن. یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن. یک هنوز باهمِ ساده. رفتیم و نشستیم، خواندیم و گریستیم. بعد یکصدا شدیم. همآواز و همبُغض و همگریه، همنَفس برای باز تا همیشه با هم بودن. برای یک قدمزدن رفیقانه، برای یک سلام نگفته، برای یک خلوتِ دلْخاص، برای یک دلِ سیر گریه کردن ... برای همسفر همیشهی عشق ... باران! باری ای عشق، اکنون و اینجا، هوای همیشهات را نمیخواهم ... نشانی خانهات کجاست؟!
صبـــــــــــــا خلاصه کردن همه احساسی که بهت دارم تو یه جواب درداور ترین کاریه که میتونم کنم. چشمه ذوقم خشکیده از بس که درگیر کارهایی هستم که متعلق بهشون نیستم ، شرایط سختی رو دارم تحل میکنم و دقیقا تو این روزهای سخت داشتن یه دل گرمی به نام صبا حقیقتا ارومم میکنه تو خیلی خوبی و همینقدر خوب بودن کافیه برای "رسالت یک انسان" روی زمین... تو رو به اندازه ای که میدونی دوست دارم درست به همون اندازه ای که میدونی
عکسات بی نهایت شبیه اونائیه که بهشون تقدیم شده و چه خوشبختیم ما!
غروب این تصویر منم...غمگین اما....
هر چند فکر نمیکنم من این همه باشم!
نمیدونی با دیدن این پستات چه حس خوبی به الانم دادی!
ممنون عابر عزیزم.....ممنون که هستی حتی اگر دور
این صبح، این نسیم، این سفرهی مُهیا شدهی سبز، این من و این تو، همه شاهدند
که چگونه دست و دل به هم گره خوردند ... یکی شدند و یگانه.
تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد، آمدی و آمدیم.
اول فقط یک دلْدل بود. یک هوای نشستن و گفتن.
یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن. یک هنوز باهمِ ساده.
رفتیم و نشستیم، خواندیم و گریستیم.
بعد یکصدا شدیم. همآواز و همبُغض و همگریه، همنَفس برای باز تا همیشه با هم بودن.
برای یک قدمزدن رفیقانه، برای یک سلام نگفته، برای یک خلوتِ دلْخاص، برای یک دلِ سیر گریه کردن ...
برای همسفر همیشهی عشق ... باران!
باری ای عشق، اکنون و اینجا، هوای همیشهات را نمیخواهم
... نشانی خانهات کجاست؟!
صبـــــــــــــا
خلاصه کردن همه احساسی که بهت دارم تو یه جواب درداور ترین کاریه که میتونم کنم.
چشمه ذوقم خشکیده از بس که درگیر کارهایی هستم که متعلق بهشون نیستم ، شرایط سختی رو دارم تحل میکنم و دقیقا تو این روزهای سخت داشتن یه دل گرمی به نام صبا حقیقتا ارومم میکنه
تو خیلی خوبی و همینقدر خوب بودن کافیه برای "رسالت یک انسان" روی زمین...
تو رو به اندازه ای که میدونی دوست دارم
درست به همون اندازه ای که میدونی
منم با صبا موافقم البته من که مثل کوه نیستم اما دوس دارم محکم وصبور باشم اما در مورد صبا وفرداد کاملن موافق با عکساشونن
پایان روز زیبا این غروب زیباست شاید باید بکوشیم ما نیز غروب زیبایی داشته باشیم پس باید روز بودنمان را زیبا کنیم