این آب چقدر تو این فضای خشکیده غریبه.... زیباست...
طنازانه راه خودشو میره...
ثنائی فر
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 ساعت 09:43 ق.ظ
صدایش را شنیدم و خنکی اش را با انگشتانم احساس کردم عالی بود
جای شما حقیقتا اونجا خالی بود... بعضی وقتها دلم میگیره که انسانهای عزیزی مثل شما هستن و نفس میکشن بعد من تنهایی میرم به دیدن زیباییهای دنیا! چرا نباید کسی مثل شما به جای اینهمه آدم که اطرافم هستن، دوست من باشه!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این آب چقدر تو این فضای خشکیده غریبه....
زیباست...
طنازانه راه خودشو میره...
صدایش را شنیدم و خنکی اش را با انگشتانم احساس کردم
عالی بود
جای شما حقیقتا اونجا خالی بود...
بعضی وقتها دلم میگیره که انسانهای عزیزی مثل شما هستن و نفس میکشن بعد من تنهایی میرم به دیدن زیباییهای دنیا!
چرا نباید کسی مثل شما به جای اینهمه آدم که اطرافم هستن، دوست من باشه!